جدول جو
جدول جو

معنی دخیل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

دخیل شدن
پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی
ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
فرهنگ فارسی عمید
دخیل شدن
(پَ تَ)
دخیل کسی شدن، به او ملتجی شدن. پناه بردن: اگر چه در میان افغان چادر بر سر کسی انداختن علامت دخیل شدن است... فائده ای از این گفتگوی ودخیل شدن مترتب نگردید. (مجمل التواریخ گلستانه)
لغت نامه دهخدا
دخیل شدن
پناه بردن به کسی
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ وَ ضَ)
زفت و ممسک شدن. بخیل گشتن. تشدد. لحز. حصر. (تاج المصادر بیهقی). استقفال. تلحز. (منتهی الارب). اکداء. (یادداشت مؤلف) :
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخیر شدن
تصویر مخیر شدن
آزاد کام کردن گزین توانیدن اختیار یافتن مختار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکیل شدن
تصویر وکیل شدن
از طرف کسی نماینده شدن، بوکالت (دادگستر یامجلس) انتخاب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن بمقصودرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تباه خرد گشتن: ... بسبب جنایات خود ناامید گونه می شوی باز بامید می آیی و اندر آن اندیشه مخبل می شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تباهیدن، شوریدن به هم خوردن، بی چیز گشتن خلل یافتن تباه شدن: ... از بهر آنک ازین ترکیب جز وی حاصل می شد مرکب از اسباب مفرده و قاعده رکنی بارکنی مختل می شد، آشفته شدن پریشان شدن، بی چیز و محتاج گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اگرای گراییدن، کج شدن خمیدن میل کردن رغبت کردن گراییدن، کج شدن منحنی گشتن (ایهام بدو معنی)، در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل. (حافظ. 209)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخل شدن
تصویر داخل شدن
درآمدن، اندر آمدن، دخول، وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایل شدن
تصویر حایل شدن
فاصله شدن مانع اتصال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایل شدن
تصویر زایل شدن
برطرف شدن، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقیق شدن
تصویر دقیق شدن
ژرف جستن ژرف نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
((~. شُ دَ))
به گردش افتادن، به جریان افتادن، آباد شدن، معمور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
Fossilization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fossilisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fossilização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
pengawetan fosil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fosilleşme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
化石化
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
化石化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
מאובנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
화석화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
verstening
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
जीवाश्मीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
окаменение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fossilizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fosilización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
окам'янілість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
fosylizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
Fossilisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فسیل شدن
تصویر فسیل شدن
uhifadhi wa mifupa
دیکشنری فارسی به سواحیلی